
هوالعالم..
الاناست که شاخام بزنه بیروووون!واااااااااااااای خدا!!!یعنی چی داره میشه؟میشه یکی منو روشن کنه تا بفهمم اوضاع از چه قراره؟الاناست که خل بشم!اون از دیشب که سعیدpmداد..اینم از امروز که عدس منو تو خیابون دید سلام کرد!وااااااای خدا تازه اونم از مامانم که در مقابل معدل گندم اخلاقش بد که نشد هیچی صد برابر بهترم شد!وای بجاش منم باید بیشترو بهتر درس بخونم!عججججب...خدایا حکمتتو شکر...اصلا هنگم..نمیدونم چی باید بگم..
:: موضوعات مرتبط: my daily memory، ،
:: برچسبها: دست نوشته, دست نوشته های من, روز چهارم,
